سلام دوست قديمي وخوب من ديگر شمارا ملاقات نمي كنم
چه شده است شمارا .. انشاالله كه خوب باشيد
ترا من چشم در راهم شباهنکام
که ميگيرند در شاخ «تلاجن*» سايه ها رنگ سياهي
وزان دلخستگانت راست اندوهي فراهم؛
ترا من چشم در راهم.
شباهنگام، در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند؛
در آن نوبت که بندد دست نيلوفر به پاي سرو کوهي دام،
گرم ياد آوري يا نه، من از يادت نمي کاهم؛