قسمتی از وصیت نامه سردار شهید ابوالقاسم محمدزاده
عاقبت عشق خدا بود که پاسدارم کرد قدرت عشق بنازم که سرافرازم کرد با آگاهی کامل وارد سپاه شدم و می بینم که تمامی خواسته هایم در سپاه برآورده می شود و یکی از خواسته هایم رسیدن به شهادت است و می دانم که به شهادت می رسم، زیرا، کسانی که به جبهه می روند از شهادت وحشتی ندارند و به عنوان یک شهید عاجزانه تمنّا دارم، دست وحدت به هم بدهید، دشمن از وحدت شما وحشت دارد. آنانکه پیرو خط خمینی نیستند و به ولایت او اعتقاد ندارند، بر من نگریند و بر جنازه ام حاضر نشوند. می دانم که در مرگم پدر و مادرم شادی خواهند کرد، چون آنان مشوّق من بوده و مرا در این راهی که پیش گرفته ام یاری نموده اند. وامّا همسرم! هرگاه توانستند جسد سوخته و پاره پاره ام را به شهر آورند، لباس سفید پوشیده و به استقبالم بیاند. طبق روایات روح به جسم علاقه دارد و برای همین به جسم خود سر می زند، می خواهم هنگامی که به جسم خود؛ آن جسمی که از هوی و هوس به دور است سر می زنم، از دیدن برادران بسیجی که در پایگاه شهید آستین فشان پاسداری می دهند مسرور شوم. کلمات کلیدی : عاقبت عشق خدا بود که پاسدارم کرد |