امروز : جمعه 103 آذر 2 ، 5:55 عصر
خود را از اندیشه ای که مایه فزونی حکمتت گردد و عبرتی که مایه حفظ تو شود، تهی مدار . [امام علی علیه السلام]
هدیه نان خشک و بادام!!!

جنگ خرج و برج دارد. گلوله می خواهد دونه ای چقد. موشک می خواهد خدا تومن.
آدمهایش لباس می خواهند ، غذا، ادوات، دارو و هزار جور برنامه. آن هم برای مملکتی که تازه انقلاب کرده. هیچی به هیچی بند نیست. نه انباری و نه ذخیره ای، نه حسابی و نه کتابی. تازه محاصره اقتصادی!!! نه هر چیزی بهممان می فروختند و نه هر چیزی از مان می خریدند. اما در این اثنا کار و بار عده ای هم چاق شده بود. گرانی بود و کمبود.
احتکار می کردند و انبارها پر بود و دست مردم خالی. اما دریغ از یک پاپاسی کمک به جبهه. ما آنروزها این حرفها حالیمان نبود. فقط بعضی وقتها می دیدم جلوی کامیونها یا وانت ها پارچه زده اند؛ رویش نوشته « اهدایی امت حزب الله»

توی مدرسه قلک به ما داده بودند. شکل تانک، شکل نارنجک، پول تو جیبی هایمان را می ریختیم توش برای جبهه. از قدیم هم گفته اند هر پولی را برای خدا نیم شه خرج کرد. یکی از آن بچه هایی که به جنگ کمک کرد، دختری 9 ساله به اسم زهرا. نان خشک فرستاده بود و بادام. کنارش هم یک نامه!

با سلام به امام زمان علیه السلام و درود به امام خمینی
سلام به رزمندگان اسلام
اسم من زهرا می باشد. این هدیه را که نان خشک و بادام است برای شما فرستادم. پدرم می خواست جبهه بیاید ولی او با موتور زیر ماشین رفت و کشته شد.
من 9 سال دارم و نصف روز مدرسه و نصف دیگر را قالی بافی می روم. مادر کار می کند ما پنج نفر هستیم. پدرم مرد و باید کار کنیم و من 92روز کار کردم تا برای شما رزمندگان توانستم نان بفرستم. از خدا می خواهم این هدیه را از یک یتیم قبول کنید. و پس ندهید و مرا کربلا ببرید. آخر من و مادرم خیلی روزه می گیریم تا خرجی داشته باشیم. مادرم، خودم، احمد و بتول و تقی برادر کوچک من سلام می رسانیم. خدا نگهدار شما پاسداران اسلام باشد. 8/11/62




کلمات کلیدی : سرافرازان، نان خشک و بادام، هدیه