سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امروز : جمعه 103 آذر 2 ، 5:45 عصر
کاش تازیانه هایی بر سر یارانم بود تا در حلال و حرام تفقّه می کردند . [امام صادق علیه السلام]
شهیدان با ما هستند
شهیدان با ملائک هم رکابند
                                                 فروغ روشنای آفتابند
شهیدان در کتاب روز محشر
                                                همی خود پرسشند و خود جوابند




... یک روز مانده به تحویل سال 1363 قاسم را به خاک سپردیم، کنار در آشپزخانه بودم که ناگهان درِ آشپزخانه آرام باز شد.
با حالت تعجب دیدم،قاسم با اورکت آمده و یک پایش را بالای ایوان گذاشته بود و بند پوتینش را باز می کرد، آمد گوشه اتاق بالای سرم ایستاد او را بغل کردم و بوسیدم...
... شبی خوابیده بودم،حدود ساعت سه و نیم صبح بود که دیدم از طرف درب حیاط یکی آهسته صدایم می زند مامان... مامان...!
بیدار شدم و دیدم ابوالقاسم است که کنار در نشسته،من از رختخواب بلند شدم،او را در آغوش گرفتم،بوسیدم و از او گلایه کردم... "شما بچه ها رفتید و ما را تنها گذاشتید" بعد هم سرنوشت خودم را برایش تعریف کردم و گفتم:
"من شما را به سختی بزرگ کردم، دلم برایتان تنگ می شود، لبخندی زد و به آرامی دور شد".
به نقل از مادر شهیدان محمدزاده




کلمات کلیدی : سردار سرافراز شهید ابوالقاسم محمدزاده