مي خواهم حديث شهيدان آب رابازگويم
اما ازآشوب واضطراب نفس درگلوگره ميخورد&گويي زبان كلمات راگم ميكند....
اما مگرميشود ريبايي گم شود،نه سخن عشق گفته خواهد شد....
قلم را سرآن است كه حديث غواصان موج خيز حماسه را رقم زند
ودل در هواي آن،كه ترجمان جراحتها باشدوزبان رشادتها
وسالها سخن گويد از سيه پوشان نستوه
آه ،قلم كجا وتقرير آن حماسه هاي بشكوه،كجا؟
قلم را ياراي وصف شهيدان آب نيست
خامه ازتحرير حديث ايثارناتوان است
.............