• وبلاگ : سرافرازان
  • يادداشت : عـاشقان شـهادت
  • نظرات : 1 خصوصي ، 23 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    خسته نباشي برادر
    واقعا وبلاگت زيباست
    بنام خدا
    واسه اولين بار بود قدم به سراي زيباتون گذاشتم انشاالله موفق و مويد باشيد
    تعجيل در فرج آقا صاحب الزمان صلوات

    عاشقان انقلاب بدانند علاوه بر خون دادن خون دل هم بايد خورد.

    مقام عظماي ولايت

    با عرض سلام و عرض ادب با مطلب ( بيانيه هتك حرمت به ساحت حضرت امام خميني (ره) ) منتظر حضور گرمتون هستيم . با نظرهاي پرمهرتون مهر تاييد بر اين بيانيه بزنيد . ياعلي

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    گرگها خوب بدانند در اين ايل غريب

    گرپدررفت ، تفنگ پدري هست هنوز گر چه نيكان همگي بار سفر بر بستند

    شير مردي چو علي خامنه اي هست هنوز گر امام شهدا نيست كنون در برما

    خلف صالح و مظلوم ، علي هست هنوز

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    طرح بيست ميليون صلوات براي طول عمر و سلامتي امام خامنه اي يگانه پرچم دار حقيقت در زمانه ي فتنه ـ پنج صلوات بفرستيد و اطلاع رساني بفرماييد . (فداييان ولايت)

    تصوير روح الله : كلمه ي محجوب قرن

    http://night-skin.com/upload/viewer.php?file=jwiujnuoouiu1ggji79.jpg
    متن وصيت نامه شهيد علي توكلي
    دنيا بداند ما مقلد بي چون و چراي امام خميني هستيم

    خبرگزاري فارس:دنيا بداند و آن گوش هاي سنگين و قلبهاي مهر خورده و چشمان كور شده به هوش و آگاه باشند كه ما پيرو اسلام و مقلد بي چون و چراي حسين (ع) و فرزند الهي اش امام خميني هستيم .


    شهيد علي توكلي در قطعه 28 رديف 25 شماره 10 در گلزار شهداي تهران به خاك سپرده شده است. وي در 25 سالگي به شهادت رسيد. علي توكلي داراي ديپلم رياضي فيزيك و كارمند مخابرات ، در عمليات فتح المبين ، بيت المقدس ، والفجر مقدماتي ، والفجر1 ، بدر ، خيبر ، كربلاي 4 ، كربلاي 5 ، بيت المقدس 2 و 4 و 7 ، شكستن محاصره شاخ شميران و مرصاد حضور داشت و مدتها در مناطق پاوه مريوان و بانه با دشمنان انقلاب اسلامي به مقابله پرداخته بود. او يك بار از ناحيه كتف به شدت مجروح مي شود و بار ديگر از ناحيه پا به طوري كه 9 ماه روي تخت بيمارستان بستري مي شود ، سپس از ناحيه هر دو چشم مجروح و بينايي كامل يك چشمش را از دست مي دهد و چشم ديگرش نيز آسيب جدي مي بيند ، و بالاخره در انتهاي جنگ به تاريخ 1/5/67 ، يعني سه روز پس از پذيرش آتش بس و در جريان آخرين عمليات دفاع مقدس ، مزد مجاهدت خود را از خداي شهيدان دريافت مي كند. وقتي پيش از آخرين اعزام پدرش به او مي گويد بس است ديگر ، اينهمه جبهه رفته اي ، چشمانت را داده اي و پا و كتفت آسيب جدي ديده است ، در جواب پدر مي گويد : شما هم پنجاه سال نماز خوانده اي ديگر نخوان ؟!

    ســلام

    انشالله روزش فرا برسه

    موفق باشي
    ياعلي
    با سلام
    بسيار بسيار از ديدن اين وبلاگ خوشحال شدم واقعا دستتان درد نکند
    اجرتان به شهدا
    خوشحال مي شوم يه کمکي به من براي راه اندازي مجدد وبلاگ يک شهيد بکنيد منتظرتان هستم

    بسم رب الشهدا و الصديقين

    سلام

    هم خاطرات هم نواي وبلاگ ..خيلي حال و هواي قشنگيه خيلي زياااااااااد

    امروز خميني آغوش و سينه خويش را براي تيرهاي بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشکهاي دشمن باز کرده است و هم چون همه عاشقان شهادت براي درک شهادت روزشماري مي کند. امام خميني تيرماه1367

    التماس دعااااااااا شهيد آينده .

    يا علي

    سلام برادر
    بلاگ قشنگي داري!
    من هم کارم همينه! تاريخ شفاهي دفاع مقدس و...
    وقت کردي يه سري بزن. البته بيشتر کارهام چون در مرحله‌ي بررسي و پيش توليد هستند، امکان درج‌شون در بلاگ نيست! تا بعد از چاپ.
    و در ضمن، کارهاي من، توليدي هستند و جاي ديگه‌اي نديدي‌شون!
    لوگوي قشنگت رو هم گذاشتم تو قالب وبلاگم.
    يا حق
    سلام عليکم
    وب زيباي شما را ديديم و از مطالب آن بهره برديم........
    به اميد پستهاي خوب بعديتان....

    هنگام آن رسيد كه ازهم جدا شويم

    درعشق رهسپار شرار و بلا شويم

    ياران به اشتياق ،همآغوش مي شدند،

    وبا چهره هاي خيس ،

    از هم حليت مي طلبيدند....

    اگر خدا بهت فرمود که لياقت شهادت را نداري؛ بگو : مگر آنچه را که تا بحال به من داده اي لياقتش را داشته ام!
    کدام نعمت تو را من لياقت داشته ام که اين يکي را داشته باشم؟!
    مگر تو تا بحال در بذل نعمت هايت به لياقت من نگاه مي کردي؟!
    سلام مثل هميشه عالي بود
    + نگين نعيمي 
    افرين

    سلام . ممنون كه به وبلاگ اين حقير سر زدين .

    اميدوارم هر کجا هستين موفق باشيد

    مي خواهم حديث شهيدان آب رابازگويم

    اما ازآشوب واضطراب نفس درگلوگره ميخورد&گويي زبان كلمات راگم ميكند....

    اما مگرميشود ريبايي گم شود،نه سخن عشق گفته خواهد شد....

    قلم را سرآن است كه حديث غواصان موج خيز حماسه را رقم زند

    ودل در هواي آن،كه ترجمان جراحتها باشدوزبان رشادتها

    وسالها سخن گويد از سيه پوشان نستوه

    آه ،قلم كجا وتقرير آن حماسه هاي بشكوه،كجا؟

    قلم را ياراي وصف شهيدان آب نيست

    خامه ازتحرير حديث ايثارناتوان است

    .............

       1   2      >