محرم امسال قرين غمهاي غزه گشته است و من سخت حيرانم. اشکها و نالههاي
کودکان آن سامان بيسامان مرا به ياد خردسالان ابردل کربلا مياندازد.
اما در شگفتم که چرا پس از گذشت بيش از نيم قرن هنوز طنين نالههاي
فلسطين، اندام دژخيمان را خرد نکرده است؟
چرا اشکهاي فلسطين سيل
نميشود؟ و چرا فريادهاي آن شرري ندارد تا دشمن را به آتش کشد، آنگونه که
در کربلا، هزار سال پيش اتفاق افتاد و در هزار کربلاي ديگر در اين هزار
سال.
شايد آن سوز را بايد مادران آن ديار در گلوي كودكان خويش
ميپروراندند كه سردي اين آهها موروثي است. اين قطرههاي اشک، همه
عقيماند.
و آن شور که در ذات اين فريادهاي بيثمر نيست اين روزها چه ملموستر است.
حسين
ولي خدا بود که عزتش را به هيچ نباخت و آزادانه ايستاد و آزادگي را آموخت.
حسين به نالهها سوز داد که هر گاه بر تارک بُتي نشينيد، آن را تا ريشه
بسوزاند.
روزهايي که نسيمي از کربلا برخاسته. آري درست فهميدهاي، آن شور و سوز و اثر، «حسين عليه االسلام» است. و چه خوب گفته آنکه گفته: نمک دين حسين است. «حسين» تمناي حنجره فلسطين است.
كودكان فلسطين بايد همه، مهر حسين با شير از مادر بگيرند! تا كربلاي آنان نيز آبستن عاشوراي پيروزي گردد.
حسين
ولي خدا بود که عزتش را به هيچ نباخت و آزادانه ايستاد و آزادگي را آموخت.
حسين به نالهها سوز داد که هر گاه بر تارک بُتي نشينيد، آن را تا ريشه
بسوزاند.
اين سوز را در لبنان همه ديدند که در سي روز به ثمر نشت.
مگر نه اين که حسين کشتي نجات است؟ «اِنَّ الحُسين مِصباحُ الهُدي وَ سَفينَةُ النَجاةِ»، مردم فلسطين بايد اين را بدانند که براي نجات از اين طوفان بايد به سوي حسين آيند.
و
اين روزها اين سفينه چه دست يافتنيتر است.اگر خوب گوش کني نداي «هَل مِن
ناصر...» حسين عليه السلام را خواهي شنيد. کافي است کام بر ياحسين
برگشايي. و اين همان چيزي است که غزه آن را کم دارد. آري غزه يك «يا حسين» كم دارد.
«اِنَّ لِقتل الحُسَينِ حرارةً فِي قُلوبِ المُؤمِنين لَن تُبرَدُ اَبَداً»
شور حسيني هيچگاه در دل مردان با ايمان سرد نميشود.
التماس دعا و ممنون از حضور گرمتان . عاشورايي باشيد . ياحق