شبِ سنگر، شبِ اشک و دعا بود
چراغ سينهها، نور خدا بود
فقط رنگ شهادت جلوهگر بود
و طوفاني زآتش بياثر بود
نداي « يا علي » تا ميسرودند
دل هر ذرهاي را ميربودند
صفاي آينه در چشمهاشان
و تنها عشق مولا رهنماشان
عزيز بيسر و بيتن کجايي !
بهار آشناي من کجايي؟