سلام.
وب خوبي داريد
قشنگ هم که هست . معلومه خيلي زحمت کشيديد براي طراحيش
ايشالله موفق باشيد.
به نام حضرت دوست.
شهيد گمنام
مجهولون في الأرض و معروفون في السماء
***********
پي نوشت : دوشنبه 5 اسفند 1387 - ساعت 13:31
آقا جانم
از چه بايد گذشت ؟
از خويشتن ؟
سالهاست که گذشته ام
از بودن ؟
مگر " من " هستم ؟!
بگوي مهربانم
از چه بايد بگذرم
تا نَمانَد
نه نام
نه نشان
از من
جز
خاکستري ز عشق تو
در گذر نسيم و باد .....
در پناه حضرت دوست
اپيزود ششم: پيرزني كه سر و پيشاني احمدينژاد را بوسيد
قهرمان ملي، به شهر ما خوش آمدي از زبان پيرزن چادر به سري كه گلهاي ريز آبي و قرمز كمرنگش تو چشم ميآمد نميافتاد.
دكتر بعد از سخنراني اوليه در مصلي همراه امام جمعه براي اقامه نماز ظهر وارد شبستان شد. پيرزن كه حناي خوش رنگ سر انگشتان دستش زير فلش دوربينها زيباتر به نظر ميرسيد، با همان دستان نحيف و چروكيدهاش جلوي دكتر را گرفت و هنوز جواب سلامش را نگرفته سر دكتر را آورد پائين و پيشاني و سر او را بوسيد. عينك كائوچويي و قديمي پيرزن كه شيشههاي ته استكانياش چشمان پيرزن را بزرگتر نشان ميداد، او را دوست داشتنيتر كرد و با صحنهاي كه به وجود آورده بود، همه را تحت تأثير قرار داد، به طوري كه وقتي از بچهها پرسيدم، عكس بوسيدن پيرزن از رئيس جمهور را گرفتيد؟ تازه فهميدند چه اتفاقي افتاده.
پيرزن چند دقيقهاي با خادمش حرف زد و حين صحبتهايش مرتب با روي دست راستش به شانه دكتر ميزد و اين صحنه شايد نابترين لحظه براي ديدن بود.
اين قضيه ياد صحنهاي مشابه را در گذشته برايم تداعي كرد زماني كه سردار سازندگي!، به جاي سفرهاي استاني به همايشها و كنفرانسهاي پشت سر هم ميرفت. در يكي از همين همايشها بود كه بنده خدايي توانست بالاخره از ديوار حفاظتي بگذرد و به او برسد، تا رسيد به خيال اين كه الآن در حريم امني قرار گرفته به گله از تير حفاظت پرداخت، اين كه چرا اجازه نميدهند مردم با او راحتتر ديدار داشته باشند. اما تنها چيزي كه شنيد اين بود: «آنها به وظيفه خود عمل ميكنند. الآن هم كه تو اينجايي بايد آنها را توبيخ كنم.»
اشكهايم را نميخواستم كسي ببيند، وقتي برگشتم ديدم چشمهاي همه خيس است.منبع: رجا نيوزحاشيهنگاري رجانيوز از سفر استاني رئيسجمهور به کرمان
سلام و ارادت اخوي .
.
پست مربوط به كربلايي علي اكبر محمدزاده زيبا بود . دستتون درد نکنه .
قالب بسيار زيبايي گذاشتيد اجرتون با اباعبدالله .
راستي نميدونم قبلا گفتم يا نه ؟ اما اينقدر شيرينه که صدها بار و هزاران بار هم بگم كم گفتم . حتما با خودتون ميگيد چي رو گفتم يا نگفتم ؟!
اينكه هر وقت كامنت شما مياد و اين دعاي زيباتون رو مبينم دلم گرم ميشه كه هنوزم دعاي بعضي رفقا از اين فازه و اين به من دلگرمي و انرژي ميده .
چه دعايي ؟ معلومه اخوي : ( الهي شهيد شي )
كم دعايي نيست والله .
پس منم همين دعا رو ميكنم انشالله كه هر چه زودتر به مدد شهدا به هدف اجابت برسه :
الهي شهيد شي
براي كربلايي ابوالحسن هم آرزوي سلامتي و شفاي عاجل ميكنم .
سلام حقير رو حتما خدمتشون برسونيد .
ياحق
راستي امر شما اجابت شد و لوگوي (سرافرازان) تغيير كرد .
سلام دوست عزيز
قالب جديد وبلاگت مبارك
راستي من لوگوي شما رو تو وبلاگم گذاشتم ولي نمي دونم چرا اندازه اش با اوني كه شما تو وبلاگتون گذاشتيد فرق مي كنه چون بزرگه باعث ميشه تمام وبلاگم بهم بريزه. هر وقت مشكلش حل شد بهم بگو تا بذارم تو وبلاگم
اين انتظار ودرد هجرياران است كه آدمي چون كوه را
ذره ذره آب ميكند..درودبر شير مادراني كه چنين
شير بچه هايي را در مكتب امام حسين(ع)ودر سايه
خميني كبير(ره) پرورش وهديه اسلام وانقلاب نمودند...و
درود برشما كه رهروان كوي عشق شديد خدايارتان باد
از حضور شما در استاذنا متشكريم.
ما را در نماز شبتان فراموش نكنيد.