تا به حال کسي را ديده ايد که از مهرباني و محبت کردن به ديگران و مهر و عطوفت ديدن از ديگران خوشش نيايد ؟! يا خود شما آيا دوست داريد از ديگران هميشه محبت و مهرباني يا خشونت ببينيد ؟
و آيا مي پسنديد که شما را به عنوان چهره اي خشن بشناسند و معرفي کنند ، يا دوست داريد به عنوان فردي مهربان معرفي شويد ؟ با اين احوال ، سبب چيست ، شخصيتي که بقيه الله و داراي صفات حسنه الهي ، منجمله مهرباني غير قابل وصف است ، گاه نا بخردانه چهره اي خشن معرفي مي کنند ؟ در حالي که فرمودند :
«امام، مونس و همدم و رفيق و پدر مهربان و برادري که هرچه دارد مواسات مي کند و مانند مادر دلسوز به کودک است . »
مولاي من آرزوي داشتم مرا عبد المهدي مي ناميدند دوست داشتم از همان اول اذان عشق تو را در گوشم زمزمه کرده بودند . مهدي جان ! دوست داشتم با نام نامي تو زبان باز مي کردم . اي کاش آن اوايل که زبان گشودم ، نزديکانم مرا به گفتن يا مهدي وا مي داشتند !
اي کاش مهم کودکم ، مهد آشنايي با تو بود . کاش در کلاس اول دبستان آموزگارم ، الف باي عشق تو را برايم هجي مي کرد و نام زيباي تو را سر مشق دفترچه تکليفم قرار مي داد .
در دوران راهنمايي ، هيچ ، کسي مرا به خيمه سبز تو راهنمايي نکرد . در کلاس تاريخ ، کسي به تاريخ غيبت ، غربت و تنهايي تو آشنا نساخت . دريغ که در کلاس ادبيات ، آداب ادب ورزي به ساحت قدس تو را گوش زد نکردند ! افسوس که در کلاس نقاشي ، چهره مهربان تو را برايم به تصوير نکشيدند ! چرا موضوع انشاء ما به جاي «علم بهتر است يا ثروت » از تو و از ظهور تو و روشهاي جلب رضايت تو نبود ؟! مگر نه اينکه بي تو ، نه علم خوب است و نه ثروت ؟