[گل]در هواي صبح طالع
يار ما در پرده هم خورشيدوار
مي درخشد در نگاه روزگار
صبح، خطي از خطوط سرخ اوست
آب، نقشي از نگاهش در گذار
صخره ها سختي از او آموختند
كوه ها از صبر او بي اعتبار
نخلها بنشانده در باغ سحر
چشمها بر جاده ها در انتظار
زنگ از آيينه ها پرداخته
صيقل صد آفتابش بر عذار
در تقاضاي حضورش، شاهدان
در هواي صبح طالع، اشكبار
آه مي دانم كه حجم سبز اوست
خواهد آمد با كتابي از بهار[گل]