امشب دلم به نام حسين دم گرفته استاز عرش و فرش رنگ محرم گرفته استمي نالد عرش و فرش كه در طور كربلاموسي عصاي خويش چه محكم گرفته استباز هم علي به سجده خون مي كند نمازشمشير ظلم زاده ملجم گرفته استاز شدت بلا و مصيبت به نصف روزسرو نگار قامت خود خم گرفته استاز شوق آب خون شده چشمان تشنگانبا ناله هاي آب حرم رم گرفته استان تشنگان جام الستي نگر كه غسلخشكيده لب به چشمه زمزم گرفته استآتش گرفت از غم هجران خيام عشقدلها عجب شراره مبهم گرفته استدولتسراي عشق به يغماي ظلم رفتگلبرك غم فتاده و شبنم گرفته استخون مي چكد ز ديده طفلان بي پدراز تازيانه نقشه پرچم گرفته است
التماس دعا