ساعت 12 ظهر است ... صدای قاری قرآن به گوش می رسد ... و گرم شناسایی هستند ... حسن، محمد را صدا می زند و می گوید برو بیرون از آن سرباز بپرس مختصات اینجا چند است ... و محمد بیرون می رود و خدا انتخاب می کند ... که کرده بود منتهادر این لحظه، گل رسیده بود ... و آماده چیدن بود .... و صفیر یک گلوله توپ نزدیک شد ... و نزدیکتر ... و درست در سنگر هدایت شد و منفجر شد ... و سه تن بلافاصه شهید شدند مومنیان، قلاوند، رضوانی برادر مرتضی زخمی شد و اجر شهید را خداوند نصیبش کرد. و مجید بعد از شهادتین نیز شهید شد و یک فرمانده دو پایش قطع شد او مجید بود ... و اما حسن صاحب دفتر، موج شدید انفجار او را بیهوش کرد ... و ناله می کرد ... یا حسین ... یا مهدی ... یا الله .... و دو و نیم ساعت بعد رفت پیش خدا و رستگار شد و راحت ... و دفتر زندگی اش در ساعت سه و نیم بعدازظهر روز 9 بهمن 61 و 14 ربیع الثانی 403 از این دنیای پر از بلا و فتنه و رنگ و دیو بسته شد. خوش به حالش ... حسن نیز به صف شهدا پیوست - او که مثل تمام موجودات دنیای فانی باید می رفت، رفت اما به بهترین شکل مرگ ازدنیا رفت و عزت پیدا کرد - و پابه آخرت گذاشت در حالی که بهترین رتبه و درجه و مقام را به خود اختصاص داد ... و بهترین نعمت ها و برکات آخرت را نصیب خودش کرد ... تمام نعمت هایی که خداوند در بهشت خودش به شهید وعده داده است ... شهادت عجب نعمت بزرگ و درجه والایی است، وقتی بناست که تمام آدمیان را مرگ بگیرد. کلمات کلیدی : سرافرازان، شهید حسن باقری، شهید غلامحسین افشردی |
شهید محمدرضا شفیعی چهارده ساله بود که عزم جبهه کرد کلمات کلیدی : سرافرازان، شهید شفیعی |
در سال 1337 در خانواده مجاهد بزرگ آیت الله سید مرتضی علمالهدی دیده به جهان گشود.
از 6 سالگی به فراگیری قرآن پرداخت. وی بسیار اهل مطالعه بود. در دبیرستان
از جمله اقدامات او در زمان طاغوت تشکیل سازمان موحدین بود، این سازمان با
پس از پیروزی انقلاب اسلامی عضو اولین شورای تشکیل دهنده سپاه پاسداران در
از اوایل جنگ در اهواز مستقر بود و سازماندهی بسیجیان اعزامی از سراسر
او و جمعی از دانشجویان پیرو خط امام در حماسه هویزه (16 دی ماه 1359) به
حسین پس از شهادت همرزمانش با فریاد الله اکبر، آخرین گلولههای باقیمانده کلمات کلیدی : سرافرازان، شهید علم الهدی، زندگینامه |